♛αяαмεsн♛

من به هرچی بخوام میرسم

اخ.. که چه قدر این ادما خوبن

  • ۰۵:۴۴

کسایی که 


باهاتون یه شوخی ساده میکنن و فورا 


با لحن پشیمونی میپرسن ناراحت شدی 


اینا دلشون پاکه از نبودنتون میترسن …



علی احمدی
سلام.با دست چپ تایپ می کنم.خوبه باز ادامه بدید به تفنن هاتون
من فکر کردم شما وضع و حال شبیه پست هایی بود که گذاشتید!

در مورد این رفتاراتون اقتضای دوره نوجوانیه :) و صد در صد طبیعی.
احساسات و عواطف بسیار منعطف یا لجبازی و روحیه شکننده اینا
خصوصیات نوجوان.در اکثرشون کم یا زیاد هست.بزرگ سالان کمتر.

:) منم دیگه رفتم سرکار آخه ترسیدم کسی دیگه جای منو بگیره اما
با یه دست و با همیاری همکارای خوبم کار کردم.
روند درمان دستم هم طی دو هفته به گفته پزشک عمل کننده حله.
یعنی آخر ماه بخیه دستمو میکشهو کنکور هم فردا همین موقع برم،
قبول کردن با آتل و دست بسته میرم تو جلسه و اگر قبول نکردن دکتر
میگفت بالاخره سرنوشته پس چند دقیقه بازش کن ولی با دست چپ
علامت بزن.اینجوری شد.

در کل آتل و پانسمان رو یکروز در میان نیم ساعت باز و عوض می کنم.
خلاصه سعی میکنم فشار نیاد به بخیه دستم.دعا کنید مثل اول بشه.

درباره پستا یه سری هاشون حرف دلمه ولی نه همش....  خداروشکر همکارتون خوبن..  برید سر کار ولی خیی به دسستون فشار نیارید اینجوری وقتم واستون زود تر میگذه وقتی که مشغول اشید... 
کنکور دارید؟!؟ نمی دونستم ولی اگر تلاش کردین مطمعا باشید نتیجشو میگیرید به امید خدا همه تست هارو میزنید البته درستا.... و اینکه اروزی موفقیت دارم واستون داداش علی دسستونم اگه مراقبش باشید و زود به زود پانسمانش رو عوض کنید خوب میشه فقط قول بدین بیشتر مراقب خودتون باشید و کمتر به دستتون فشار بیارید..... گر دکترش خوب بخیه زده باشه و به موقع بکشه جاش خیی کم میمونه و مثل اولش میشه .. اصلا چرا نشه؟!؟ 
علی احمدی
بودن یا نبودن ، مسئله این است!
باید نگاه ها را تغییر داد
هر آدمی روی کره زمین در هر سرزمین
میگردد راه می رود و زندگی می کند...
همه هستند حتی اگر ما نبینیمشان...
و تنها خداست که همیشه خواهد بود و
هر چیزی بیشتر دوست داشته باشیم،
زود تر از دست می دهیم جز خدا.
پس بیاییم یکدیگر را با رضای خدا دوست داشته باشیم.
اینطور دیگر بودن یا نبودن را خواست خدا می دانیم و به اراده خدا در داشتن یا نداشتن کسی یا چیزی احترام می گذاریم و راحت تر کنار می آییم.

نوع دیگر پذیرش نبودن یا نداشتن کسی توجه به حکمت هاست...؛
حکمت هایی که هر یک دلیل قانع کننده ای هستند و بعضا بیانگر اینکه اگر آن شخص یا چیز بود برای ما یا خودش خوب نبود.
راحتت تر بگم من نوعی نمیخوام مثلا جوجه رنگی رو دوست دارم بخرم اما نمیخوام وقتی شرایط نگهداریش روندارم بخرم آسیب ببینه.گناه داره خب.
یا مثلا دو نفر با هم دوست شدند و همدیگر رو دوست دارند اما ادامه ی دوستی اونها مانع از امور روز مره میشه و نباشن برای هم و دورا دور دعا گوی همدیگه باشن بهتره.چون همدیگه رو دوست دارند این قبولش راحتتره خب.
یا مثال سوم ابنکه من کارم رو دوست دارم اما اگر ببینم به جسمم آسیب میزنه خب نمیتونم برای اون کار باشم و کار رو رها می کنم.

کمی محصور یا منحصر به فرد یا خودمحور نگاه نکنیم.
در ضمن خیالتون رو راحت کنم آبجی این روابط مجاز مثل مواد مخدر وارد زندگی ها شده و همه عادت کردیم بهشون اما این دوستی های مجازی سست ترین راه ها برای پیوند استوار و محکم زناشویی است.
سعی کنید در این محیط روی دلبستگی و ماندن و لبودن کسی حساب نکنید.

ازدواج باید حضوری و با شجاعت و جدیت در محضر خانواده ها بیان بشه تا قطعی و موندگار بشه.ولاغیر.شرمنده روک حرف زدم آبجی
خودتون میدونید تجربه داشتم که میگم.قبراق و سرحال باشید تو زندگی.
کارای بچگیای ما رو انجام بدید:
مثلا خواهر خودم رو بگم برات.
- تابستون کلاس می رفت
- با دخترای همسایه دوستی و رفت و آمد و بازی می
- بابام برای جهازش یه چرخ خیاطی مجهز خریده بود که باهاش حسابی یاد می گرفت و مشغول شده بود(سی دی آموزشی داشت).
کوپن و لباس برای عروسک ها و سالاد ها و غذا ها رو از دوستاش یاد می گرفت و تمرین می کرد.حتی کیک پختن و نبات درست کردن که جزو آزمایش های کتاب درسیش بود.
شکلات درست کردن با کاکائو تو فربیزر
حتی ورزش والیبال می رفت و موقعی که توی خونه تمرین می کرد به منم یاد می داد ساعد بزنم و مسابقه ساعد میزاشیم.
بعد ها که کامپیوتر اومد دیگه دانشگاه می رفت و بازی های رایانه ای ذخترانه.
برنامه های جدید رایانه و سرگرم کننده گوشی و کلیپ بولوتوث کردن و فرستادن به دوستا و همسایه ها و همه.اوووه مسافرت و فامیل و جشن تولد ها و عروسی ها و اردو های دانشگاه و هزار سرگرمی دیگه.
تازه کانون هم می رفت موقع نامزدی و قبل از نامزدیش(23 سالگی)مهد کودک رفت هم برای سرگرمی و هم مدرک مربی گری دادن بهش از مهد کودک.
الان اون بچه ها محصل هستن و عکس هاشون رو یادگاری داره.
آره آبجی بیا این کارا رو انجام بده بجای فقط مجازی رفتن یا بیرون گشتن.
گور بابای پسرهای نا محرم که دوستت دارن تا نوجوانی و جوان شدی خودشون میان خواستگاری منتت رو محترمانه میکشن.
پسر ها هم باید به زندگی مشغول بشن شما بی خیالی نشون بدید بهشون اونا خیلی زود بی خیال میشن تا زمانی که مرد بشن و هر کسی قسمت باشه باهاش ازداج کنند.ازدواج فقط عشقی نیست.
ازواج زمان داره شرایط داره که یکسری دست عوامل دیگه هست نه دست طرفین و سن و سال داره و... .(تایید نظر با تو)
ناراحت نمیشم تایید نکنی ولی خداییش بخون
سلام...  من همیشه همه نظرات و پیام های شما رو میخونم و سعی میکنم رس بگیرم و یه جورایی راستش رو بخواین همیشه انتظار میکشم پیام بهم بدین..  نمی دونم چرا.....  با حرف های اولیتون موافقم کاملا اون قسمت که رباره ابجیتون گفتید.....  من خودم ساعت چهار صبح که بیدار میشم درس میخونم تا ساعت دو ظهر البته با استراحت و دیگه ناهارو رمان خوندن این چیزا بازم رس میخونم تا شب..  بعضی روزا هم با رفقا میرم بیرون ولی درکل خیلی کم مثلا از ده باری که خانوادم میرن تفریح پارک دیدن اقوام من یک اای دو لرش رو میرم میدونم اشتباه میکنم ولی خودمو فقط با درس یا کتاب مشغول میکنم و کارای مثل خاطی خیلی سعی کردم دوست داشته باشم ولی هیچ وقت علاقه پیدا نکردم ولی اشپزی این چیزا رو رست دارم و معمولا خودم غذ در ست میکنم.... 
قبلا من فضای مجازی به شدت میرفتم یه چتی بود میرفتم که الان فکر کنم بیست هزار دقیقه امتیاز داشته اشم یعنی بد زیاد میرفتم ولی از اونجای که من اگر قول بدم سرم بره قولم نمیره یه قولی دادم به سید و فقط بیستو یکم هر ماه میرم اونم حرف زدن با سید...  جدیدا تلگرام زیاد میرفتم که بر سر یه قضیه یه ادم که از قضا خودش ادمین گروهی که میرفتم بود مجبور شد جلوی تمام ممبراش از من عذ خواهی کنه فرض کنید یه پسر بیستو هشت ساله بیاد از من جلوی همه غرر شو خرد کنه(البته تقصیر خودش بود) باعث شد کلن از اون گروه ها برم بیرون و الن شاید فقط روزی یک ساعت برم تل گرام و فقط میمونه اینجا که اکثرا مطالب انتشار در اینده هست هر وقت داشتم گزاشتم فقط یه سر میزنم به نظرات و جواب میدم و اگر وقت زیاد داشته باشم وبلاگ های دوستان رو چک میکنم 


اها یه چیزی دیگه هست که خودم حقیقتش ازش رنج میبرم شخصیتی که من دارم شاید اگر منو ببینید اصلا باور نکنید که من کسی هستم که دارم اینجا پست میزارم نمی دونم ولی هیچ وقت نمی تونم توی مجازی اون خود اصلیم رو نشون بدم ولی این به اون معنا نیست که بخوام تغییر شخصیت بدم و کسی رو گول بزنم فقط نمی تونم صد در صد اخلاقم رو بگم و توی دنیایی حقیقی هم همینجوری هست من همیشه میگم اخلاقم مثل فصل بهاره نمیشه پیش بینی کرد که الان ز مقابل این کار چه عکس العملی نشون میدم....  و هیچ وقت نمیشه گفت مثلا الان یه دختر شادم یه دختر شکست خرده یا غمگین افسرده چون تا میخ ایی قکر کنی اینم و به نتیجه برسی با یه حرکت و یا کار من تفکراتتون به کل عوض میشه..  کلن ادمی عجیبی هستم سرتونو در نیارم..  ولی بازم ممنون قسمت اول نظرتون خیلی واسم جالب بود راستی دستتون بهتر شد؟  چه جور باهاش تایپ میکنید ؟ 
قالب رضا
عالی بود
Va hid
این وقت صبح این افکار نا امیدانه نداشته باشید. خدا هر چی بخواهد همون میشه .
اینو که اور دارم خدا هر چی بخواد همون میشه ولی ادما تو تقدیر ما هم. میتونن تاثیر بزارن و نابودش کنن.... ولی خیلی مونده که کسی بخواد منو از پا در بیاره 
Va hid
کسی هست که بفهمه!
من یکی از اینا دارم توی زندگیم حیف هم ازم دوره هم کم میبینمش
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آدمک آخر دنیاست بخند...
آدمک مرگ همین جاست بخند...
دستخطی که تورا عاشق کرد...
شوخی کاغذی ماست بخند...
آدمک خر نشوی گریه کنی...
کل دنیا سراب است بخند...
آن خدایی که بزرگش خواندی...
بخدا مث تو تنهاست بخند...(*_*)
Designed By Erfan Powered by Bayan