- چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۶
- ۱۹:۳۱
سلام بزرگواران...
عصر روز چهارشنبتون به خیر و خوشی.....
میخوام توی این پستم از یه نفر بگم که خیلی مدیونشم..... سید من میخواستم این پستو روزی که قرار بود از هم. جدا شیم. ادرسو وبلاگمو بدم. تا بخونیدش(ولی نمی دونستم انقدر زود این جدایی رغم میخوره)
میخواستم ازتون واسه این سه چهار ماه که کنارم بودین تشکر کنم اینکه همیشه پشتم بودین. و نزاشتین به بی راهه برم خیی جاها حمایتاتون رو احساس کردم اینکه یکی پشتمه. اینکه اگه کاری کردم که بد بود امکانش هست باعث ناراحتی شما بشه و من اون کارو انجام ندم. اینکه اگه نبودین من نمیدونستم با مسئله اون ادمه که مزاحمم میشد کنار بیام(هنوزم نفهمیدم چه جور دست به سرش کردین خخ) دیگه اینکه ممنونم به حرفام گوش میدادین و راهنماییم میکردین. من با شناخت شما فهمیدم ادم خوب هنوز توی دنیا وجود داره... نمی دونم اصلا از کلمات واسه تشکر از شما استفاده کنم.... همینو میدونم اگر با شما اشنا نمیشدم شاید الان این فاطمه ای که هستم نبودم....نمی دونم ولی خیلی تویی این مدت بهتون زحمت دادم با حرفام سرتون رو درد اوردم ....خیلی چیزا یاد گرفتم از شما.
شاید تنها کاری که بتونم در حقتون کنم این باشه سر قولم بمونم و کمتر برم توی اون فضا تا شما نگران نباشید.... ایشالله یه پست دیگه میزارم میدونم این پستم بد شد و در مقابل مهربونی و لطف شما صفره......
- دلنوشته...
- ۲۹۴