♛αяαмεsн♛

من به هرچی بخوام میرسم

همیشه نباید بدست اورد....

  • ۱۸:۴۵

‍ 🍃✨🍃✨

✨🍃✨

🍃✨

از عارفی پرسیدند: از این همه نیایش به درگاه خداوند،

چه به دست آورده ای؟!

جواب داد: هیچ 

اما، بعضی چیزها را از دست داده ام!

خشم، نگرانی، اضطراب، افسردگی، ترس از پیری و مرگ...

✨همیشه با به دست آوردن نیست که حالمان خوب می شود 

گاهی با از دست دادن خیال آسوده‌تر داریم ...!

🍃✨

✨🍃✨

🍃✨🍃✨



#سعی_بر_قانع_بودن


 

علی احمدی
وقتی نماز نخونم انگار توی بن بست گیر کردم و هیچ راه حلی برام پیدا نمیشه و کارام گره میخوره.واقعا هم همین بود... .من عینه تجربه کردم سوره رعد-آیه 28.

یادمه اولین روز اولین کار بعد از خدمت سربازی که می خواستم برم می گفتم خدایا شکر بعد از این پیمان میبندم چون بعد از این مدت 9 ماه کار پیدا شد نماز شروع کرده و ادامه بدم ولی صبح زود باید می رفتم یعنی قبل از اذان صبح...

نهایت گفتم دیگه چه میشه کرد دیر میشه باید برم.رفتم و یک ربع ایستادم یک ماشین هم رد نشد از جاده ساعت حدود 4 و نیم صبح!
صدای اذان از داخل شهر به گوش می رسید و تصمیم گرفتم برم اون ور جاده، نمازی بخونم و بعد برگردم به راه بیفتم اما دیر میشد و بهتر بود همونجا بمونم شایدکه ماشین بیاد و جا نمونم.ولی تا ده دیقه باز نیومد!
با خودم گفتم اگر رفته بودم و نماز خونده بودم بهتر بود...اما نرفتم و این قدری موندم که دقیقا نیم ساعت در کل طول کشید تا یه پیکان اومد و سوارم کرد اما فقط یه مسافر تا چندین کیلومتر جلوتر تونست به جز من سوار کنه و من عقب و اون مسافر جلو سوار شده بود.من عقب ماشین بودم.
که زد کنار راننده و گفت منتظر بشیم شاید کنار این آبادی کسی اومد سر جاده و خالی نریم و اینقدر خسیس بود برای این که بنزین نسوزه کلا ماشینو خاموش کرد و دیگه هوا داشت از شب در میومد و من هم ناراحت.
میخواستم پیاده بشم و توی یکی دو دیقه سریع کنار جاده تیمم کنم و نماز رو بخونم حتی روی خاک هم که شده اما نرفتم.بگو شد ؟!!
خوابم میومد و میخواستم برم سمت راننده (همون عقب) و راحت بخوابم که
یه کمپرسی از پشت زد به ماشین چون چراغ های ماشین هم خاموش کرده بود راننده(باتری هدر نره)خلاصه ماشین شیش تا چرخ توی خاکی مجاور جاده خورد و کره کشید و توقف کرد و من که به خودم اومدم دیدم یکی داره در سمت شاگر عقب رو باز میکنه
منم به زور میام بیرون و خدا رو شکر مچاله شده بودم اما سالم و خیلی نزدیک بود به حد شکستگی برسم توی اون چند وجب جایی بین دو تا صندلی عقب و جلو(یعنی فنرای صندلی خیلی بهم فشار آرود ولی سالم بودم خدا رو شکر) و رفتیم سوار ماشین دیگه شدیم تا برسیم به شرکت و خراش سطحی برداشته بودم و تا رسیدم شرکت هم نماز صبح رو توی اتاق کنار نگهبانی با اجازه نگهبان خوندم و هم نماز شکری به جا آوردم.
دیگه نمیدونم چه حکمتیه اما واقعا نماز آدم رو از سر در گمی در میاره و نجات میده.اگر رفته بودم نماز اونطور نمشد.
وای خدا رحم کرده بهتون ......الهی شکر که سالمید انشالله همیشه هم سلامت بمونید .........من خودم وقتی نماز نمیخونم حالا به هر دلیلی مثلا تنبلی حوصله نداشتن و......عذاب وجدان میگیرم حسابی و واقعا تاثیرات نمازو رو توی زندگیم دیدم و دارم میبینم و چه بهتر که نماز اول وقت باشه واقعا اون جاهای که ادم فکرش رو نمیکنه به واسطه همین نماز اول وقت خدا دستشو میگیره و کمکش میکنه .....و خودش یه جور منظم بودن رو بهراه خودش داره .......امیدوارم خداتوفیق بده به همه تا بتونن نماز بخونن اونم اول وقت .خیلی هارو دیدم دوست دارن نماز بخونن ولی نمی تونن یعنی همون دو رکعت انقدر براشون ثقیله که نگید پس باید شاکر باشیم واقعا.....
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آدمک آخر دنیاست بخند...
آدمک مرگ همین جاست بخند...
دستخطی که تورا عاشق کرد...
شوخی کاغذی ماست بخند...
آدمک خر نشوی گریه کنی...
کل دنیا سراب است بخند...
آن خدایی که بزرگش خواندی...
بخدا مث تو تنهاست بخند...(*_*)
Designed By Erfan Powered by Bayan